این هم از بیست و دوم بهمن که میخواستید رژیم سرنگون بفرمائید! این هم از بیست و دوم بهمن که در استقبالش فرموده بودبد در جمهوری اسلامی ساز و کارهائی وجود دارد که به دیکتاتوری منجر می شود! این هم از بیست و دوم بهمن که مجبور شدید پارچه(چادر، لچک، روسری و . . ) به سر در بروید.<\/h2>
بی رودربایستی باید معروض بدارم خدمتتان که . . .<\/h2>
<\/h2>
کاریکاتور از داربوش زمانی وبلاگ مسیر
الا سرخوشان و الا صامتان(1)<\/h2>
که آتش به جان و به اموالتان<\/h2>
***<\/h2>

***<\/h2>
فنا گشته ی ماه بهمن شما<\/h2>
که پوسیده اعمال و آمالتان<\/h2>
***<\/h2>
ببین غرش شیر و شیر اوژنان(2)<\/h2>
که میترسد از او همی آلتان<\/h2>
***<\/h2>
نترسیده ایران ز عُوی سگان(3)<\/h2>
که این هم بُود جزء آلاتتان<\/h2>
***<\/h2>
در آرم چنان چشم این فتنه را<\/h2>
که چیزی نماند ز آثارتان<\/h2>
***<\/h2>
چنان سیل جمعیتی شد روان<\/h2>
که بالا بیاید کنون جانتان<\/h2>
***<\/h2>

***<\/h2>
چو میهن فروشی به نامحرمان<\/h2>
بنازم به درهای دکانتان!<\/h2>
***<\/h2>

***<\/h2>
ز بی بی سی اما تو عاشق تری!<\/h2>
که با او سری بود و سامانتان<\/h2>
***<\/h2>
از این ملت اما جدا گشته اید<\/h2>
بدا بر چنین حال و احوالتان<\/h2>
***<\/h2>
ز روز نهم، ماه دی دیده ام<\/h2>
که افتاده خط روی اعصابتان<\/h2>
***<\/h2>
بمیرم الهی! چه شد عاقبت؟<\/h2>
که رنجیده دل های اصحابتان<\/h2>
***<\/h2>
نخواهم شنیدن کلام از شما<\/h2>
که بیزارم از ننگ و از نامتان<\/h2>
***<\/h2>
خریدم برایت یکی دیشِ(4) ناز<\/h2>
که باشد به فهرست اقلامتان<\/h2>
***<\/h2>

***<\/h2>
دلا بی بصیرت فنا میشوی<\/h2>
که این باشد آخِر سرانجامتان<\/h2>
***<\/h2>
چنان راه کج میروی دائماً<\/h2>
که من مانده ام توی فرجامتان<\/h2>
***<\/h2>
به جان کینه ی مردمانت بُود<\/h2>
که آخر چرا جسته از دامتان<\/h2>
***<\/h2>
نخواهم که بینم به فردا چنین<\/h2>
که در مشت مردم گرفتارتان<\/h2>
***<\/h2>
سخن های پوچی برآری به لب<\/h2>
که من دیده ام میرِ حرافتان<\/h2>
***<\/h2>

***<\/h2>
به امید آن اجنبی ها نباش<\/h2>
غلط کرده زیرا عمو سامتان(5)<\/h2>
نوشته شده توسط
کوشا
88/12/1:: 1:31 عصر
|
() نظر